شایدتنهایی حقم باشد . زیرا بسیارباطل گمان میکردم که"لیلی هم روزی مجنون خواهد شد"
آرام آرام در میان اشکهایم به ساده اندیشی خویش لبخند میزنم وبه خود میگویم:
کاش هرگز عشقم را شروعی نبودتا اینک بافروریختن احساسم طعم تلخ جداییش را تجربه کنم
اکنون دگر درون سینه ام گرمایی وجود ندارد که بامهر آن خود را نوازش کنم . . .
بغضم درنگاهم نه ... برلبانم نه ...بلکه درون سینه ام ترکید
و تمام وجود مرا که غرق خیال تو بود از هم فروپاشید .
اکنون زمان آن رسیده که چشمهایم را بگشایم وباورکنم:که نباید باورمیکردم :
آن نگاههای پرفریب تورا ...
اما من دلداده تر از آنم که مرگ بهار راباور کنم و درمیان رویاهایم پاییز را تاج برسرنهم .
نه!بایدباور کنم که هنوز عاشقم و عشق را"نه از تو" اما"برای تو" همیشه دوست خواهم داشت.
*'؛،.عشق صورتی.،؛'* ...برچسب : نویسنده : علیرضا&تنهایی alireza590 بازدید : 501